دگرباشان جنسی
. واژه دگرباش از واژه دیگرباشیدن(زیستن) می آید که مبین افرادی است که گرایش جنسی و رفتار جنسی و نقش جنسی متفاوتی از نرم های عرفی و تعریف شده سنتی دارند و هویت جنسی آنها به ابعاد مختلف ممکن است با جنسیتی که با آن زاده شده اند مغایر باشد. البته بنده با بضاعت اندک در علم سکسولوژی، با واژه دگرباش مخالفم چون به نوعی تبعیض ” دگر بودن ” برای اقلیت های جنسی را نشان میدهد. من واژه ” فراباش ” را برای اولین بار برای این افراد ابداع کرده ام که از محدودیت های نگاه سنتی فرا رفته اند. واژه دگرباش شامل همجنس گرای زن و مرد، دوجنسگرا و دگرجنسگونه ( دگرجنس نما یا تراجنسیتی) است که البته برای اشاره به این گروه بهتر است از واژه LGBT استفاده شود که مخفف کلمات Gay ،Lesbian ،Bisexual و Transgender است. واژه همجنسگرایی به رابطه حسی و عاطفی و جنسی بین دو همجنس گفته می شود. واژه دوجنسگرا به رابطه حسی و عاطفی و جنسی بین یک جنس با همجنس و جنس مخالف با ابعاد مختلف گرایش گفته می شود. اما واژه دگرجنسگونه transgender از دو کلمه trans که در زبان المانی به معنای مخالف و gender به معنای هویت جنسی تشکیل شده است و شامل این افراد هستند: ترانس یا ترانس سکشوالیسم ،دگرجنس شدگان مرد به زن و یا زن به مرد (Transsexual) احساس می کنند که هویت جنسی شان منطبق بر جنسیتی که با آن زاده شده اند نیست. این افراد ممکن است اقدام به هورمون درمانی کرده و برای تطبیق جنسیت و هویت جنسی شان تغییر جنسیت دهند که پس از عمل جراحی به آن ها دگرجنس شده می گویند/ دگرجنس پوشان (Cross Dressers) که شامل زن پوش و مرد پوش هستند (Drag Queen and Kings) و تمایل دارند که لباس متعارف جنس مخالف را بپوشند اما تناقضی بین هویت جنسی و جنسیت خود نمی بینند و معمولاً از جنسیتی که با آن زاده شده اند رضایت دارند ( زن پوشان (برای مردها) و مرد پوشان (برای زن ها))/ دگرباش دگرجنسگونه (Genderqueer) نمی توانند خود را به عنوان یک زن و یا یک مرد بپذیرند و اغلب به دنبال محو کردن جنسیت خود می باشند. بنابراین یک یک دگرجنسگونه به عنوان یک فرد میتواند یک دگرجنسگرا, همجنسگرا, دوجنسگرا, همه جنس گرا، چندجنسگرا، و یا بیجنسگرا باشد.
به نظر میرسد افراد با این نوع گرایشات که به نوعی اقلیت جنسی نامیده میشود از گذشته های دور در سیر تاریخ وجود داشته اند و حتی در سایر جانداران هم دیده میشود( همجنس گرایی) و قانون همیشگی ( طبیعت و تربیت یا به عبارتی ژنتیک و اکتساب) تطابق دیگری برای ساماندهی ذهنی این افراد با جنسیت زاده شده شان رقم زده است. این افراد را نمی شود غیرطبیعی خواند بلکه بهترین واژه ” متفاوت ” است و صدالبته در علم امروز دیگر گرایش جنسی به خودی خود اختلال محسوب نمیشود. شاید جمله ” آدم مرد یا زن به دنیا می آید ولی بعدا مرد یا زن می شود” مصداق بارز ” بودن و شدن ” در اینگونه رشد جنسی شخصیتی باشد. البته در تمام ادیان ابراهیمی به شدت این داستان نفی شده است و حتی در باورهای عرفی بسیاری از افراد هنوز با واژگان نامناسبی نسبت به این افراد با این نوع گرایشات رفتار می شود که صدالبته جای تاسف دارد چون نرینه شدن و مادینه شدن مغز توسط بالانس هورمونی ژنتیکی و بعدها توسط نوع نگرش تربیتی بخصوص تربیت جنسی تبدیل به نرینگی و مادنگی مرسوم اجتماعی می شود که شاید در بسیاری از بخش های این روند حداقل تا سن بلوغ که چکش داستان زده شده است فرد بجز یک ” ناظر بی گناه ” نقش دیگری نداشته باشد و این دو مقوله باعث تغییر شکل روند رشد روانی جنسی معمول گردد. از طرفی هر چیزی که با عرف معمول تطابق نداشته باشد به نوعی از دیدگاه عموم نوعی انحراف محسوب می شود که باعث نگرش های خشن غیرانسانی نسبت با اینگونه افراد گردیده است با اینکه بسیاری از این افراد ممکن است در امور اخلاقی و اجتماعی بسیار معنوی گرا باشند و از شخصیت خوب و هوش بالا هم برخوردار باشند که نمونه های جهانی زیادی وجود دارد. در ضمن گاها خود عرف هم میتواند فقط یک ” ناهنجار جاافتاده ” باشد و گاها مرز بین هنجار و ناهنجار در دنیا مدرن خیلی مشخص و خط کشیده شده نیست.
بنده به عنوان روانپزشک با گرایش سکسولوژی اعتقاد به روانپزشکی جامعه نگر دارم یعنی تزریق باور علمی به جامعه با لحاظ باورهای عرفی و دینی آن جامعه. هرچند هم افراد با هویت مذهبی و هم افراد با هویت غیرمذهبی با نگاههای گاها افراطی ، به نوعی عدم درک و همدلی یا عدم فهم روانپزشکی جامعه نگر واقع نگر ( و نه صرفا شعارهای علمی غیرقابل اجرا حداقل در مختصات مکانی زمانی امروزین در کشور) نشان می دهند. بسیاری از مراجعین دگرباش به مطب بنده در زمان اصرار خانواده بر ازدواج یا در زمان برملا شدن آن در محیط کار یا خانواده بخصوص در نواحی سنتی و بسته یا طبقه پایین اجتماع، دچار استرس های بسیار زیاد و حتی افکار خودکشی می شوند و وقتی که این افراد هویت مذهبی هم داشته باشند بخاطر تضاد این گرایش با هویت مذهبیشان، عذاب وجدان و احساس گناه صدچندان بر داستان اضافه شده و واقعا خود بنده در کمک به این افراد ، دچار سردرگمی و استیصال می شوم. بنابراین نسخه پیچیدن برای یک دگرباش ساکن در ایران قطعا با یک دگرباش ساکن مثلا در سوییس باید تفاوتهایی داشته باشد.
شعار بنده این است : دگرباشان را درک کنیم نه قضاوت
……نوشته : تورج شمشیری نظام 30/2/93……..
……………………………………………………دقت : مطالب ذیل برگرفته از کتاب روانپزشکی جهانی کاپلان و سادوک می باشد …………………………………………………………
همجنس گرایی Homosexuality
تاریخچه
این واژه از حدود ۱۹۲۰ بین همجنسگرایان آمریکا ترویج یافت .در سال 1973 انجمن روانپزشکی آمریکا همجنس گرایی را بعنوان یک طبقه تشخیصی کنار گذاشت و در سال 1980 همجنس گرایی از درسنامه روانپزشکی حذف شد. سازمان بهداشت جهانی هم اعلام کرد:” گرایش جنسی به تنهایی یک اختلال محسوب نمیشود”. فروید همجنس گرایی را یک بیماری روانی تلقی نمیکرد و میگفت در افرادی مشاهده میشود که انحراف جدی دیگری از بهنجاری ندارند، کارایی آنها مختل نشده و در واقع رشد هوشی و فرهنگ اخلاقی بالایی دارند. فروید در نامه ای در پاسخ به یک مادر آمریکایی چنین نوشت: مطمئنا همجنس گرایی مزیتی ندارد اما چیزی نیست که مایه شرم باشد. نه فساد است و نه انحطاط و نمیتوان آن را بیماری شمرد، ما آن را نوعی اعمال جنسی تلقی میکنیم که در اثر وقفه خاصی در رشد جنسی ایجاد میشود. فروید همچنین متذکر شده است میل به همجنس به هیچ وجه جنبه فطری ندارد و بی شک امری اکتسابی است که در شرایط و موقعیتهای ویژه ای به وجود می آید زیرا چنین افرادی را میتوان با تلقین و تحلیل روان درمانی نمود.
تعریف
اصطلاح همجنس گرایی غالبا برای توصیف یک نوع رفتار آشکار شخصی، گرایش جنسی و حس هویت شخصی و اجتماعی بکار میرود و به ترکیبی از هویت خودادراکی و هویت اجتماعی اشاره دارد و بازتابی از این واقعیت است که شخص همجنس گرا خود را تلویحا عضو گروهی میداند که بر چسب مشابهی خورده اند.همجنسگرایی یکی از گرایش های جنسی است که ویژگی آن تمایل زیبایی شناختی، عشق رومانتیک، و تمایل جنسی فردی است که تنها متوجه جنس همگون با خود او است. در واقع به گرایشهای عاطفی، روانی و جنسی افراد همجنس نسبت به یکدیگر گفته میشود .همجنسگرایی همراه با دو گرایش دگرجنسگرایی و دوجنسگرایی، سه گرایش اصلی جنسی را تشکیل میدهند. به فردی که به جنس دیگر گرایش داشته باشد «دگرجنسگرا» و به افرادی که هم به جنس دیگر و هم به افراد همجنس با خود تمایل دارند، «دوجنسگرا» میگویند.رفتار همجنسگرایانه به برقراری رابطهٔ جنسی با فردی همجنس اطلاق میشود. همجنسگرا به افرادی گفته میشود که ترجیح میدهند مدّتی طولانی به فعالیت جنسی با افراد همجنس خود بپردازند. در سالهای اخیر، برای توصیف سبک زندگی همجنسگرایانه از اصطلاح «همجنسخواه» استفاده شدهاست، زیرا باور بر این است که این اصطلاح نسبت به اصطلاح همجنسگرا بار منفی کمتری دارد. افراد زن و مردی که میخواهند جهتگیری جنسی همجنسگرایانه خود را به طور علنی ابراز کنند معمولا از اصطلاح همجنسخواه استفاده میکنند. امروزه برای اشاره به افراد همجنسگرای مرد از گی که از واژهٔ انگلیسی Gay آمدهاست و برای همجنسگرایان زن معمولاً واژه لزبین یا لِز که از واژهٔ انگلیسی Lesbian آمده استفاده میشود. در زبان فارسی در گذشته به همجنسگرایان زن، «طَبَقزن» گفته میشده که به عمل طبق زنی اشاره داشتهاست. این اصطلاح امروزه در زبان فارسی به ندرت مورد استفاده قرار میگیرد.امروزه ترجیح میدهند به جای عبارت همجنس گرا که یک اصطلاح پزشکی است و معانی اختلال و سبب شناسی در خود دارد از واژه زن همجنس گرا ( Lesbian) و مرد همجنس گرا ( Gay man) استفاده کنند.
شیوع
پژوهش های اندکی در این خصوص در سالهای اخیر انجام شده است. ولی در کل میزان همجنس گرایی در 2 تا 4 % جمعیت گزارش شده است. در ضمن زنان همجنس گرا در مقایسه با مردان همجنس گرا روابط بیشتری با جنس مخالف داشته اند. همچنین زنان همجنس گرا با همدیگر روابط پایدارتری نسبت به مردان همجنس گرا دارند چون کمتر در معرض رسوایی اجتماعی و تبعیضات اجتماعی و مدنی قرار دارند. افراد مبتلا، معمولا تحصیلکرده و باهوش و در شغل خود موفق هستند. تاریخ نشان میدهند که عده زیادی از شخصیت های ادبی و هنری در گذشته همجنسگرا بوده اند.
علل
علل روانشناختی
در مردان
– وابستگی عاطفی شدید به مادر
– فقدان نقش پدری موثر
– مهار رشد مردانگی از سوی والدین
– تثبیت یا پسرفت در مرحله خودشیفتگی رشد
– باخت در رقابت با برادران و خواهران
– تخیلات شهوانی مربوط به همجنس دور محور پدر بعنوان راهی برای جلب توجه و محبت پدر
– خودشیفتگی و عشق به خود و همانند سازی با شخصی شبیه خود
در زنان
– فقدان انحلال غبطه قضیب ( Penis envy) به همراه تعارضات اودیپال حل نشده
– وابستگی عاطفی اولیه به مادر و جستجوی آن در بزرگسالی
– ترس از حاملگی و ابتلا به امراض جنسی
– بدلیل تعصبات خشک دینی عرفی در خصوص رابطه با مرد از کودکی
عوامل زیستی
– احتمال شاخص ژنتیکی در نیمه تحتانی کروموزمx و احتمال چند ژنی بودن
– احتمال کوچک بودن سلولهای هیپوتالاموس
– در مردان همجنس گرا کاهش هورمون های جنسی مردانه و در زنان همجنس گرا، افزایش آن دیده میشود
– در تصویربرداری مغز: مردان همجنسگرا با غیر همجنسگرا فرق چندانی نداشتند ولی در بعضی زنان همجنسگرا نسبت به غیرهمجنسگرا نیمکره راست مغز از نیمکره چپ بزرگتر است.
– بیشتر زنان و مردان همجنسگرا چپ دست هستند
………………………………………………………………دقت : مطالب ذیل از ویکیپدیا می باشد………………………………………………………………………………………..
توضیحات تکمیلی
از دید زیستشناسی
تئوری هورمونی پیش از تولد
زیستشناسی عصبی مغز در ایجاد حالت مردانگی تاحد زیادی کشف شدهاست. استرادیول و تستوسترون که به وسیلهٔ آنزیم ۵-α ردوکتاز تبدیل به دی هیدروتستوسترون میشوند، عمل ایجاد حالت مردانگی را با اتصال به گیرندههای آندروژن (هورمونهای جنسی مردانه که باعث ایجاد صفات ثانویه مانند ریش و کلفتی صدا میشوند) بر عهده دارند. تغییرات جسمی و روانی زمانی ظاهر میشوند که تعداد این گیرندههای آندروژن بسیار کم مانند نشانگان بی حسی آندروژنی و یا بسیار زیاد باشد (مانند زنان مبتلا به پُریاختگی مادرزادی غدهٔ فوق کلیه) به نظر میرسد همجنسگرایی چه در مردان و چه زنان نتیجهٔ چنین دگرگونیهایی است.
آکادمی خانواده پزشکان آمریکا در مقالهای تحت عنوان همجنسگرایی نوجوانی در سال ۲۰۰۳ نوشت ابتدا کارشناسان به این نتیجه رسیدند که گسترش همجنس گرایی به خاطر اختلالات رشدی است اما اخیرا برخی پژوهشها توضیح میدهد که توسعه همجنسگرایی مربوط به ترشح غدد عصبی است. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که گرایش جنسی چه دگرجنسگرا یا همجنسگرا، در نتیجه تداخل پیچیده بین تأثیرات آناتومیک و هورمونی در طول رشد جنین است. زنانی که دختر باردارند و دوره بارداری دیاتیلاستیل بسترول مصرف کنند احتمال بیشتری وجود دارد که دخترانشان همجنسگرا شود. همچنین اگر زنانی که پسر باردارند در سه ماهه اول بارداری (و در بعضی از تحقیقات ماه پنجم بارداری) استرس را تحمل کنند احتمال همجنسگرا شدن فرزندانشان بیشتر میشود.
بعضی از تحقیقات اخیر حاکی از ارتباط تعداد برادرهای بزرگتر با همجنسگرایی فرد میباشد. بلانکارد و کلاسن در سال ۱۹۹۷ اعلام کردند هر برادر بزرگتر احتمال همجنسگرایی فرد را تا ۳۳٪ بالا میبرد .این یافته طبق گفتهٔ بلانکارد «یکی از معتبرترین یافتههای اپیدمیولوژیکی است که تا به حال در رابطه با گرایشهای جنسی کشف شدهاست.» بر طبق این یافته، گفته میشود که هر جنین مذکر در مادر واکنشی ایمنی ایجاد میکند و این واکنش با جنین بعدی تشدید میشود. این جنینها آنتی ژن H-Y که نفش آنها در تغییرات جنسی مهرهها تقریباً ثابت شده را تولید میکنند. و این همان آنتی ژنی است که آنتی بادی مادری H-Y به آن واکنش داده و نیز یادآوری (از نظر ایمنی شناختی) مینماید. سپس آنتی بادیهای H-Y تولید شده توسط مادر به جنین حمله میکنند و کارایی آنتی ژنهای نامبرده را در ایجاد حالات مردانه در مغز جنین پایین میآورند. از این موضوع با نام «اثر ترتیب تولد برادر» یاد میشود.
در مطالعاتی که پسرهای رشد یافته با برادر بزرگتر را با آنها که جدا از برادران خود رشد کرده بودند مقایسه میکرد، کشف شد که تنها متولد شدن از مادری که برای چندمین بار پسری به دنیا میآورد احتمال همجنسگرا بودن را در افراد افزایش میدهد و بزرگ شدن در کنار برادران دخالت چندانی در این مسأله ندارد. درباره زنان نتایج مشابه یا قابل توجهی یافت نشدهاست.
تفاوتهای فیزیولوژیکی همجنسگرایان
تحقیقات بسیاری که در این زمینه انجام شدهاند، مانند تحقیقات پیشگامانهٔ عصبشناس سیمون لوی، نشان میدهند که تفاوتهای قابل توجهی در فیزیولوژی مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا وجود دارد. این تفاوتها ابتدا خود را در مغز، گوش میانی، و حس بویایی آشکار میسازند. لوی در آزمایشی دریافت که مغز از مردان همجنسگرای مورد آزمایش تفاوت فیزیولوژیکی آشکاری با همان بخشها در مردان دگرجنسگرا دارد. گاهی نتایج این تحقیقات را به این معنا میگیرند که همجنسگرایی در افراد پدیدهای مادرزادی است. با این حال خود «لوی» میگوید: «تحقیقات من ثابت کنندهٔ یک دلیل ژنتیکی برای همجنسگرایی نیستند. من هیچ قسمتی از مغز را به عنوان یک مرکز همجنسگرا کننده معرفی نکردهام. INAH-3 بیشتر مانند حلقهای از زنجیرهٔ هستههای شکل دهندهٔ رفتارهای جنسی مردان و زنان عمل میکند تا یک هستهٔ همجنسگرا کننده… و از آنجا که من مغز افراد بالغ را مورد مطالعه قرار دادهام هیچ دلیلی وجود ندارد که نتیجه بگیریم این تفاوتها مادرزادی بودهاند و بعد از تولد به وجود نیامدهاند» تحقیقات لوی مورد انتقادهایی قرار گرفت که یکی از دلایلش انتخاب مردان همجنسگرایی بود که به علت بیماری ایدز جان خود را از دست داده بودند، در حالی که دگرجنسگراهای مورد مطالعه به این بیماری مبتلا نبودند.مقایسهای که بین اندازهٔ INAH-3 در افراد مبتلا به ایدز دگرجنسگرا و همجنسگرا انجام شد (با وجود کوچک بودن جامعهٔ آماری) نشان داد که اندازهٔ این بخش از مغز در هر دو آنها مشابهاست. البته باید توجه داشت که هیچ مدرکی مبنی بر تأثیر ابتلا به ایدز بر اندازهٔ INAH-3 یافته نشدهاست. تحقیقات در زنان هنوز به هیچ نتیجه مشابهی منتهی نشدهاست.
پزوهشهای جدید اثبات کردهاند مغز مردان همجنسگرا به مغز زنان دگرجنسگرا و مغز زنان همجنسگرا به مغز مردان دگرجنسگرا شبیهاست.
تفاوتهای زیستشناختی همجنسگرایان با دگرجنسگرایان
- گزارشها بیان میکنند مردان همجنسگرا آلت تناسلی بزرگتر و قطورتری نسبت به مردان دگرجنسگرا دارند.
- نیمکرههای مغز در مردان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا نسبت به هم موزون است در حالی که نیمکره راست زنان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا نسبت به نیمکره چپ بزرگتر است.
- بوی حاصل از زیر بغل در مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا متفاوت است.
- مردان و زنان همجنسگرا نسبت به دگرجنسگرایان بیشتر چپ دست هستند.
- مردان همجنسگرا توانایی بیشتری در به خاطر سپاری مکان اشیا نسبت به مردان دگرجنسگرا دارند. (چنین تفاوتی میان زنان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا مشاهده نشدهاست)
- نسبت انگشت دوم به انگشت چهارم که متاثر از ترشح هورمونهای جنسی است به طور قابل ملاحظهای میان همجنسگرایان مرد و زن کمتر از دگرجنسگرایان است.
ژنتیک
از منظر ژنتیکی تئوریهای کمی به منظور توضیح یک ژن مستقیم برای همجنسگرایی وجود دارد هرچند یک وجود «ژن گی» یک باور عمومی در جامعهاست. دیدگاه فراگیر در میان پزشکی آن است که دگرباشان جنسی از همان ابتدای تولد دگرباش به وجود آمدهاند. براساس پاره از پژوهشها ثابت شد که ترتیب چینش ژنوم مادر میتواند بر گرایش جنسی فرزند تاثیرگذار باشد. کشف این موضوع که در نشریه Human Genetics به چاپ رسید به اندیشه وجود ژنی مستقل برای همجنسگرایی یعنی «ژن گی» را دامن زد. پژوهشگران در این تحقیق کروموزم غیرفعال X را در ۹۷ مادر دارای فرزند همجنسگرا و ۱۰۳ مادر دارای فرزند دگرجنسگرا مورد آزمایش قرار دادند. با این وجود برخی از پژوهشگران بر این عقیده هستند که ژنی تحت عنوان «ژن گی» وجود ندارد بلکه رفتار همجنسگرایانه معلول عملکرد چندین ژن است. آزمایش همر نشان داد که در بازوی بلند کروموزم X همجنسگرایان مرد ژنهایی وجود دارند که باعث همجنسگرایی میشوند. از آنجایی که کروموزم X از مادر به فرزند میرسد این پژوهش نشان داد که مادران میتوانند ناقل همجنسگرایی بوده و آن را به فرزندان ذکور خود منتقل کنند.
لووی و همر (۱۹۹۴) و لیم (۱۹۹۵) نخستین مرورها درباره بررسیهای انجام شده درباره رابطه ژنتیک با همجنسگرایی را انجام دادند. از آن هنگام تاکنون آزمایشهای بسیاری بر روی ژنهای احتمالی مرتبط با گرایش به جنس موافق بر هر دو کروموزوم X و Y در موشها و انسانها انجام شدهاند.
در سال ۲۰۱۰ گروهی از محققان کرهای موفق شدند که با حذف ژنی که با رفتارهای تولید مثلی مرتبط بود گرایش جنسی موشهای ماده را تغییر دهند. موشهای ماده مورد آزمایش از آن پس به موشهای جنس موافق خود علاقه نشان میدادند و موشهای نر را پس میزدند و از بوئیدن ادرار موشهای نر خودداری میکردند؛ این در حالی بود که موشهایی که این ژن را حفظ کرده بودند به موشهای نر واکنش نشان میدادند. مسئول این پروژه در این باره گفت: «نبود این ژن باعث میشود مغز موشها همانند مغز موشهای نر عمل کند.»
رفتار همجنسگرایانه در جانوران
رفتارهای همجنسگرایانه و دوجنسگرایانه تاکنون در ۱۵۰۰ گونه جانوری – از پستانداران گرفته تا خرچنگها و کرمها – مشاهده شده ولی تصور میشود که رقم واقعی بسیار بیشتر از این باشد. رفتارهای همجنسگرایانه بخصوص در جانوران گلهزی با زندگی گروهی پیچیده شایعتر است و نقشی اساسی در زندگی آنان بازی میکند. یکی از گونههای جانوران همجنسگرا بونوبو از نزدیکترین خویشاوندان انسان است. هفتاد و پنج درصد از آمیزشهای جنسی در این گونه به خاطر تولید مثل نیست و تمام اعضای این گونه به کل دوجنسگرایند. بونوبوهای مادهٔ مهاجر از رابطه جنسی به عنوان روشی برای تحکیم دوستی با مادههای قدرتمندتر در دستهٔ بونوبوهای مقیم بهره میگیرند. بونوبویی که در رتبه پایینتری قرار دارد با تولید سروصدا به دیگران میفهماند که در حال آمیزش جنسی با بونوبویی با رتبه بالاتر است. آمیزش جنسی در بونوبوها معمولا برای کاهش استرس و رقابت، توسعه وابستگی، بیان روابط اجتماعی و تسلی قربانیان در پریشانی استفاده میشود. باور بر این است که رفتارهای همجنسخواهانه در نخستیها ریشه اجتماعی دارند و انسانها در این میان پتانسیل بالایی برای رفتارهای دوجنسخواهانه از گذشته خود حفظ کردهاند.
جانت مانن. استاد Post Views: 3,182