شغل و رضایت زندگی- زناشویی بخصوص در پزشکان

تورج شمشیری نظام، روانپزشک

رفرنس : مقالات مختلف چاپ شده در نشریات داخلی و خارجی/ پایان نامه های داخلی و خارجی

انسانها همواره در حال انطباق با تغییرات درونی و بیرونی محیط اطراف خود هستند تا ضمن برآوردن نیازهاي زیستی و غیرزیستی، سلامت خود را دراین جهان در حال تغییر تأمین و تضمین نمایند. در این میان، شرایط نامساعد اجتماعی و محیطی از جمله عوامل فشار روانی هستند که سلامت روان افراد را به خطر میاندازند. سلامتی انسانها در اثر وجود استرس دگرگون شده و این عدم تعادل میتواند به صورت حالات جسمی و روانی و مسایل روان­تنی پدیدار شود. استرس مخصوص افراد جامعه یا طبقه خاصی از مردم نیست و افراد با توجه به نوع و شرایط زندگیشان با عوامل فشارزاي گوناگونی مواجه هستند، به طوري که نمیتوان آن را از زندگی حذف و جدا کرد. شواهد حاکی از آن است که کارکنان مراکز و سازمانهاي مختلف نیز از گزند این استرسها در امان نبوده و از بدو ورود به محیط شغلی، با انبوهی از مسائل و مشکلات مواجه میشوند که به نوبه خود، بهداشت روانی و جسمی آنها را متأثر ساخته و پیامدهاي زیانباري همچون نارضایتی شغلی، کاهش عملکرد، غیبت از کار، عدم احساس مسئولیت، اختلال در روابط بین فردي، کاهش عزت نفس، کمکاري، خستگی مفرط، بی توجهی به شغل، وغیره.. به بار می اورد.

سلامت از نيازهاي اساسي انسان است كه در توسعه پايدار نقش حياتي دارد . تعاریف زیادی برای سلامت روان وجود دارد اما در نگاه کلی مفهوم سلامت روان شامل احساس دروني خوب بودن و اطمينان از كارآمدي خود، اتكاء به خود، ظرفيت رقابت، وابستگي بين نسلي و خودشكوفايي، توانايی هاي بالقوه فكري و هيجاني و غيره مي باشد. البته با در نظر گرفتن تفاوتهاي بين فرهنگها، ارائه تعريف جامع از سلامت روان غيرممكن مي نمايد. با وجود اين، بر سر اين امر اتفاق نظر وجود دارد كه سلامت روان چيزي فراتر از نبود اختلالات رواني است و آنچه مسلم است اين است كه حفظ سلامت روان نيز مانند سلامت جسم حائز اهميت است. شخصی که سلامت روانی دارد، میتواند ضمن احساس رضایت از زندگی، با مشکلات، به طور منطقی برخورد نماید. به عبارت دیگر، افراد دارای سلامت روان، قادرند در عین کسب فردیت، با محیط نیز انطباق یابند.

کار و انسان دو جزء لاینفک حیات هستند که باید به گونه ای متناسب با یکدیگر برنامه ریزی شوند،نبود تطابق و تناسب میان توانمندی های انسان و نوع کاری که او انجام می دهد،با مسئولیتی که به عهده  وی نهاده می شود،سبب بروز مسائل و مشکلات بسیاری می شود،که از آن جمله می توان به بروز آسیب های جسمانی و روانی و پدیده فرسودگی شغلی اشاره کرد. کار بخش مهمی از زندگی هر فردی به شمار می آید و از یک سو می تواند شماری از نیازهای اساسی انسان هم چون پرورش روح و جسم ،برقراری ارتباط اجتماعی،ایجاد حس ارزشمندی،اعتماد به نفس و شایستگی را ارضاء کند اما از سوی دیگر،ممکن است منبع اصلی بروز استرس نیز باشد. خانواده و کار دو جنبه مهم زندگی هستند و تجربیات هر یک بر دیگری تاثیر می گذارد.تنش و شرایط دشوار در برخی از مشاغل اثرات منفی جدی بر کارآمدی جسمانی وروانی فرد می گذارد و روابط خانوادگی و اجتماعی وی را مختل می کند. کار،فقط یک روش آبرومندانه نیست،بلکه یک عنصر مهم پایگاه اجتماعی و سرچشمه معنادار زندگی افراد است.ماهیت بسیاری از مشاغل به صورتی است که فشار روانی زیاد بر فرد وارد می کند،به طوری که درصد قابل توجهی از بیماری های جسمی و آشفتگی های روانی،ناشی از فشار یکنواخت و مداوم بودن این فشار ها است.

امروزه بخش بهداشت و درمان به دلیل ارتباط مستقیم با سلامتی انسان ها یکی از مهم ترین حوزه های توسعه پایدار در

جوامع بشری به شمار می رود تحقق این امر نیازمند درمانگر سالم،شاداب و با انگیزه کاری بالا می باشد.از جمله درمانگران این بخش کادر پزشکی و پیراپزشکی بیمارستان ها می باشند.در تمام بخش های بیمارستانی به پزشکان و پرستارانی برخورد می کنیم که هنگام ورود به شغل  افراد منظم و دلسوز و علاقمندی بوده اند،اما معمولا پس از چند روز کار کردن و مواجه شدن با انبوهی از مشکلات و استرس های شغلی در محیط کار،احساس خستگی کرده و حتی مایلند از کار خود کناره گیری نمایند.

استرس یا تنیدگی ناشی از محیط کاری بسته به عوامل تنش زای درونی خود می تواند کارکنان را تحت تاثیر قرار دهد.در واقع تنیدگی واکنش نامتمایز بدن به هر نوع تقاضایی است که ایجاد می شود و یا از هر نیروی جسمی و روانی که موجود زنده در آن نیاز به تغییر در الگوی انطباقی پیدا می کند نتیجه می شود. عوامل تنش زا موجب تخریب و اسیب به نیازهای اساسی می شوند و در رشد و تکامل و بازدهی انسان مداخله ،و انسان را از تعادل خارج می کنند.عکس العمل افراد نسبت به عوامل تنش زا اولا به مشخصات محرک ،ثانیا به ویژگی های فردی یعنی عوامل جمعیت شناختی و زمینه فرهنگی،اجتماعی و ثالثا تجارب قبلی فرد وابسته است.در صورت عدم پاسخ صحیح استرس علائمی مانند خستگی،تحریک پذیری و عدم تمرکز حواس و احساس گناه و دردهای گوارشی و جسمی حادث می شود.

زنان و مردان  برخوردار از سلامت کامل جسمی،روانی و عاطفی پایه های مستحکم زندگی خانوادگی سالم و توام با سعادت هستند.خشنودی زناشویی یکی از عوامل مهم موثر بر سلامتی زنان و رضامندی زناشویی یکی از مهمترین شاخصهای رضایت از زندگی است که بر میزان سلامت روانی ،میزان و رضایت از شغل زوجین تاثیر می گذارد.از سویی ناسازگاری در روابط زوجین موجب اختلال در روابط اجتماعی گرایش به انحرافات اجتماعی و افول ارزش های فرهنگی بین زن و شوهر ها میشود.

همواره استرس هايي بر زندگي زوجين حاکم است که داراي منشأ بيروني و دروني است. استرس هاي بيروني به استرس هايي اطلاق مي شود که شامل تاثير متقابل بين زوجين و محيط اجتماعي است و تاثيري غيرمستقيم بر روابط بين زوجين دارد و شامل استرس در محيط کار، استرس هاي مالي، استرس هاي مرتبط با والدين و فرزندان مي باشد. مطالعات نشان مي دهد کارکنان پزشکي از جمله پزشکان ميزان بالايي از استرس شغلي را متحمل مي شوند که اين ميزان از استرس منجر به کاهش رضايت شغلي شود.در حيطه پزشکي، استرس شغلي ناشی از اشتباهات فردي و ساعات کاری طولانی است. اين در حالي است پژوهش هایی که بر روي جمعيتهاي شاغل متفاوتي انجام شده است نيز مؤيد رابطه رضايتمندي شغلي پايين با عدم سلامت روان و عدم رضايتمندي زناشويي در محيطهاي كاري پر استرس است. از طرف دیگر، تعارض بين کار- خانواده بعنوان يکي از مهمترين مسائل در دنياي کسب و کار امروز محسوب مي شود. پس ضروري به نظر مي رسد که بين شغل و خانواده در تمامي زمينه ها تعادل ايجاد شود و به نيازهاي متعدد و موثر در حيطه شغل و خانواده پرداخته شود. تحقيقات تجربي نشان دادند که تعارض بين خانواده و شغل؛ افزايش مصرف الکل، خستگي مفرط، افسردگي و اضطراب شغلي و همچنين مشکلات فيزيکي را به همراه دارد. بنابراين، تعارض خانواده و شغل رابطه معکوسي با رضايت شغلي دارد. رضايتمندي شغلي بر تعاملات زوجين در پايان روزِ كاري تأثيرگذار است و سطح بالاي استرس شغلي و هيجانات منفي ناشي از آن، منجر به شكل گيري تعارضات، تنش و پريشاني در روابط زناشويي مي شود و احتمال بروز طلاق و جدايي در آينده را افزايش مي دهد.از سويي ديگر حمايت عاطفي از سوي فرد صميمي مي تواند منبع روانشناختي مورد نياز جهت مقابله با استرس را در فرد ايجاد کند  و مانع تاثيرات منفي استرس بر رضايت زناشويي شود. رضايت زناشويي منجر به نتايج مثبتي در فرد، خانواده و جامعه مي شود. گزارش ها مبني بر ثبات بالا در زندگي ناشي از سطوح بالاي رضايت زناشويي است. به عبارتي رضايت زناشويي؛ سبک زندگي سالمتر، سلامت رواني، تجربه رضايت جنسي، بهتر شدن شرايط مالي را به همراه دارد.از سويي ديگر، نتايج منفي سطوح پايين رضايت زناشويي بر کيفيت زناشويي و بهزيستي فرد تاثير منفي گذاشته و منجر به پايين آمدن سطوح شادکامي، رضايت از زندگي، عزت نفس و سلامت رواني مي شود و بطور کلي کيفيت زندگي فرد را تحت تاثير قرار مي دهد. بعبارتي مي توان گفت، که داشتن شغل مناسب يکي از عوامل تاثيرگذار در کيفيت زندگي فرد محسوب مي شود.  کيفيت زندگي مفهومي چند بعدي است که ميزان درک هر فرد از زندگي، اهداف، ارزش ها و علايق فردي است. احساس امنيت، تعارض هاي هيجاني، اهداف و ميزان تحمل ناکامي ها در تعيين درک فرد از کيفيت زندگي موثرند . تلقي يا شناخت فرد ازخود که شامل عواملي از قبيل مفيد بودن، مولدبودن، تصوير ذهني ازخود، ذوق، نحوه نگرش نسبت به زندگي، درمان و آينده نگري مي باشد و تأثير زيادي برکيفيت زندگي دارند. نتايج مطالعات حاکي از آن است که رضايت شغلي با سلامت روان، شادکامي و کاهش اضطراب و افسردگي مرتبط مي باشد . پژوهش ها نشان داد که فاکتورهاي موثر در رضايت شغلي چون؛ تعداد بيماراني که در يک روز مورد معالجه قرار مي دهند، ميزان سلامتي، استرس ناشي از تغییر شيفت، مذهب، استرس شغلي با عوامل موثر در کيفيت زندگي نظير؛ شادکامي زندگي، ميزان سلامتي رابطه مثبت و مستقيم دارد و  استرس شغلي کيفيت زندگي و زناشويي را كاهش مي دهد و با افزايش احتمال ابتلا فرد به بيماريهاي رواني، منجر به بروز برخي بيماري هاي جسماني در فرد مي گردد. استرس، اضطراب و افسردگي به عنوان معيارهاي مهم رواني در مجموعه هاي كاري پر استرس از جمله پزشکان مي باشند و شيوع اين هيجانات با عوامل شغلي و شرايط پر خطر ارتباط مستقيم دارند.

زندگی زناشویی به عنوان یکی از مهمترین عوامل تأثیر گذار بر عملکرد خانواده، از عوامل مختلفی از جمله، وضع اقتصادي، مذهب، تعداد فرزندان، سن ازدواج، و وضعیت اشتغال به ویژه براي زنان، تأثیر می پذیرد. اشتغال زنان، یکی از عوامل تأثیرگذار بر رضایت زناشویی آنها است، باید گفت که، ورود زنان به دنیاي کار هم به دلیل ماهیت بعضی از مشاغل که فعالیت زنان در آنها ضروریست، مانند مشاغل بهداشتی- درمانی، آموزشی و هم به دلیل علاقه زنان به کسب استقلال و فعالیتهاي اجتماعی است. اما این امر موجب شده است که زنان امروزه با پدیده هایی به نام هاي تعارض کار–خانواده و خانواده- کار مواجهه شوند. در این تعارضها تعهدات شغلی و تعهدات خانوادگی در مقابل یکدیگر قرارمیگیرند. زنان به ویژه مستعد این تعارضها هستند، زیرا که به طور سنتی مسئولیت هاي خانوادگی بیشتري را برعهده گرفته اند. پس میتوان نتیجه گرفت که تعارضهاي کار-خانواده و خانواده-کار نوعی از تعارض بین نقشی است که در آن فشارهاي نقش، حاصل از نقشهاي کاري و خانوادگی است. این فشارها از هر دو طرف است و از برخی جهات با همدیگر ناهمساز میباشند. بدین معنی که مشارکت در نقش کاري، نقش خانوادگی را دچار مشکل می کند و به همین صورت مشارکت در نقش خانوادگی،نقش کاري را با مشکل مواجه می سازد و بیان می کنند که تعارض  کار-خانواده از دخالت مسائل شغلی فرد شاغل در مسئولیت هاي خانوادگی حاصل میگردد که میتواند منجر به کاهش رضایت از شغل، زندگی خانوادگی وسلامتی گردد. تعارض کار- خانواده نوعی اصطکاك نقشهاست که در آن فشارهاي ناشی از حیطه کار و خانواده از برخی جهات متقابل و ناسازگار است. به این معنا که مشارکت در نقشهاي دیگر دشوارتر میگردد. در تعارض کار-خانواده تقاضاها و مسائل شغلی باعث بروز مشکل در خانواده می شود، و در تعارض خانواده-کار تقاضاها و مسائل خانوادگی باعث بروز مشکل در محیط شغلی می شوند.   هنجارهاي جنسیتی بیان میکنند که مسئولیت اصلی و اولیه زنان شاغل همچنان از نقشهاي خانوادگی آنان ناشی می شود. بنابراین آنان باید با معامله کردن بر سر هویتهاي نقش دوگانه خود بین آنها توازن ایجاد کنند. در مقابل، نقش مرد به عنوان نان آور خانواده در نیروي کار با وظایفش هماهنگی دارد، و بنابراین مردان متاهل بر سر هویتها یا نقشهاي خود معامله نمیکنند. بدین ترتیب مردها دو هویت شغلی و خانوادگی دارند ولی براي زنان هویت تثبیت شده، همچنان هویت خانوادگی است. به همین دلیل آنها غالباً بیشتر از مردان تعارض بین این دو نقش را تجربه میکنند که در جوامع سنتی یا در حال گذر از سنت به مدرن بیشتر دیده میشود.

در زندگی همه افراد شاغل استرس وجود دارد و به گونه هاي مختلف بر آن ها فشار روانی وارد می کند. برخی از عوامل افزایش استرس، شامل نامناسب بودن محیط فیزیکی، فقدان محیط کار ثابت، نقل و انتقال پی در پی، ساعات کار زیاد پرسنل و عدم آشنایی با روش هاي مقابله با استرس می باشند.  در زمینه تأثیر جنسیت بر استرس شغلی باید گفت اگرچه مردها زمان بیشتري صرف ارتباطات کاري می کنند، ولی زنان شاغل به خاطر بار زیاد مسؤولیت در خانه و محیط کار، بیشتر از مردان دچار استرس ناشی از ارتباطات کاري می شوند و تاثیرات روانی ناشی از این موضوع بر زنان چهار برابر بیشتر از مردان است. این موضوع بر خانواده و خود آنان تاثیر سوء دارد و کیفیت زندگی را کاهش می دهد . جداي از این موضوع که تاثیر استرس روي زنان، بیشتر روانی است و خطر افسردگی آنان را تهدید می کند و در مردان به صورت مشکلات جسمی ظهور می کند، در کل، میزان سلامت زنان شاغل در مقایسه با مردان در سطح پائینتري قرار دارد.  برخی مشاغل، داراي استرس بیشتر و برخی داراي استرس کمتر هستند.مشاغل درمانی، جزء پر استرس ترین مشاغل محسوب می شوند. زیرا باید به نیازهاي بیماران و خانواده آنها به سرعت پاسخ دهند و هر گونه خطا یا اشتباه ممکن است منجر به صرف هزینه ي زیاد یا در مواردي باعث تهدید حیات بیمار شود که ممکن است جبران ناپذیر باشد. حرف پزشکی و پیراپزشکی به جهت ارتباط با سلامت و جان انسان ها یکی از پرتنش ترین حرفه ها هستند و این امر سلامت جسمی و روانی کارکنان این حرف را تهدید می کند. از پراسترس ترین حرفه های پزشکی و پیراپزشکی، پزشکی و پرستاری است  که از این جمله می توان به در دسترس نبودن پزشکان و پرستاران در موارد اضطراری، کمبود کارکنان نسبت به بیماران، مراقبت از بیماران بدحال و مشرف به موت، کمبود و در دسترس نبودن وسایل و امکانات موردنیاز، تماس با ترشحات آلوده بیمار، درد و رنج بیمار و خانواده بیمار، عدم سازگاری برنامه کاری با شرایط زندگی شخصی، افزایش تقاضا برای دریافت خدمات بهداشتی ودرمانی، تشخیص های پزشکی و روش های درمانی جدید، افزایش انتظارات بیماران و وابستگان آن ها، کار با جنس مخالف و درگیری با پزشکان اشاره نمود. این موارد تنها بخشی از عوامل استرس زایی هستند که در مطالعات مختلف به آن اشار ه شده است. استرس شغلی در پزشکان و پرستاران میتواند آثار نامطلوبی بر ابعاد مختلف زندگی در سطوح فردی و اجتماعی داشته و زمینه ساز بروز مشکلات جسمی، روحی- روانی و اجتماعی شده و حتی بر سلامت روان ورضایت از زندگی زناشویی آنها تاثیر منفی بگذارد و درصورتی که فرد، توانمندی کافی برای مواجهه  با این تنش ها نداشته باشد، سلامت جسم و روان او مختل و حتی زندگی زناشویی و روابط خانوادگی او دچار مشکل خواهد شد. پزشکان و پرستارانی که از سلامت روان بهتری برخوردار هستند علایق مشترکشان نسبت به ترجیحات فردی بیشتر خواهد بود و با همسران خود در زمینه های مختلف به یک توافق کلی می رسند و این امر بر بهبود روابط جنسی و رضایت زناشویی آن ها تأثیر دارد .

در کلیت به دلیل اینکه پزشکان شاغل به دلیل مسوولیت های شغلی و استرس های خاص احتمالا دچار فرسودگی روانی و جسمی میشوند و قدرت تاب اوری انها کاهش می یابد و از طرفی به دلیل کاهش زمان لازم برای فعالیت های مشترک با همسر خود، مخصوصا زمانی که همسر هم شاغل است احتمال نارضایتی زناشویی و طلاق عاطفی وجود دارد. بنابراین پزشکان شاغل باید با تقویت فنون ریلکسیشن تراپی، مهارت های ارتباطی، مهارت های همدلی و حل مساله، تقویت رابطه جسمی و زناشویی و حفظ طراوت آن، تصمیمات و فعالیت و ورزش های مشترک، کاهش ساعات کاری تا حد ممکن، کمک از شبکه حمایتی، مانع بروز گسست عاطفی و متعاقبا طلاق عاطفی گردند به دلیل اینکه طلاق عاطفی مستقیم و غیرمستقیم بر کیفیت رضایت از زندگی و زناشویی و نیز کفایت و کارامدی در محیط کار اثر میکند و احتمال طلاق قانونی یا رفتارهای پرخطر و نیز خطاهای پزشکی را در کنار در خطر قرار دادن سلامت جسم و روان افزایش می دهد.

تعريف واژه ها و اصطلاحات فني و تخصصی )به صورت مفهومی(

)استرس شغلی،فرسودگی شغلی،رضایت شغلی ،رضایت زناشویی، رضایت از زندگی(

استرس شغلی : تنیدگی یا استرس به مجموع واکنش های جسمی و روانی اطلاق می شود که می تواند موجب برهم زدن تعادل در افراد گردد.یکی از انواع تنیدگی ناشی از محیط کاری است که بسته به عوامل تنش زای درونی خود می تواند کارکنان را تحت تاثیر قرار دهد.در واقع تنیدگی واکنش نامتمایز بدن به هر نوع تقاضایی است که ایجاد می شود و یا از هر نیروی جسمی و روانی که موجود زنده در آن نیاز به تغییر در الگوی انطباقی پیدا می کند نتیجه می شود.

فرسودگی شغلی : فرسودگی شغلی سندرمی است متشکل از خستگی عاطفی )احساس تخلیه توان روحی(،مسخ شخصیت )واکنش منفی عاری از احساس و توام با بی اعتنایی مفرط نسبت به گیرندگان خدمات( و کاهش احساس موفقیت فردی )کاهش احساس  شایستگی و موفقیت در حرفه(است که در بین کارکنان حرف خدمات اجتماعی به ویژه پرستاران بروز می کند.

رضايت شغلي : به رضايت دروني و بيروني تقسيم بندي شده است؛ رضايت دروني از دو منبع به دست مي­آيد اول احساس لذت ناشي از اشتغال به کار و فعاليت دوم لذتي که بر اثر مشاهده پيشرفت و يا انجام برخي مسئوليتهاي اجتماعي و به ظهور رساندن توانايي ها و رغبت هاي فردي به انسان دست ميدهد. رضايت بيروني با شرايط اشتغال و محيط کار ارتباط دارد و هر لحظه در حال تغییر و تحول است که شامل؛ شرايط محيط کار، ميزان دستمزد و پاداش، نوع کار و روابط موجود بين کارگر و کارفرما و غيره مي باشد

رضایت زناشویی : رضایت زناشویی فرایندي است که در طول زندگی زوج ها به وجود می آید و شامل چهار حیطه جاذبه بدنی، جنسی، تفاهم، طرز تلقی و سرمایه گذاري می باشد، و بر روابط والدین و فرزندان اثر میگذارد. این ارتباط در سلامت فردي و روانی فرزندان، سلامت زوج ها و سلامت خانواده تأثیر دارد. همسرانی که از کیفیت ارتباطی یا تفاهم خوبی برخوردارند از وضعیت تندرستی بهتري نیز بهرمند می باشند. رضایت زناشویی را توافق زن و شوهر در  مورد اموري که ممکن است مسائل حادي به بار آورد، علاقه و فعالیت هاي مشترك، ابراز علاقه علنی مکرر و اعتماد متقابل، شکوه و شکایت اندك، شکایت نادر از احساس تنهایی و رنجش تعریف کرده اند.

رضایت از زندگی: نگرش فرد، ارزیابی عمومی نسبت به کلیت زندگی خود و یا برخی از جنب ههای زندگی، همچون زندگی خانوادگی، شغلی و تجربه آموزشی است . رضایت از زندگی از سایر ساز ههای روان شناختی مانند عاطفه مثبت و منفی، عزت نفس و خوشبینی متمایز است .

رفرنس : منابع و مقالات مختلف داخلی و خارجی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

02188347862