بیماری های روان تنی
افکار و هیجانهای آدمی، نحوه واکنشدهی وی را تغییر میدهند. بررسیها نشان میدهد حدود 5 درصد مشکلات و بیماریها را نمیتوان با هیچ یک از دانستههای پزشکی توجیه کرد. این بیماریها در واقع تظاهرات جسمانی استرس و فشارهای عصبی و روانی مانند افسردگی، بدخلقی و اضطراب است که در شرایط مختلف روحی و روانی ایجاد میشود. در واقع، عوامل ذهنی باعث پیدایش علائم بیماری شده است، ولی هیچ نشانهای از بیماری جسمی وجود ندارد؛ برای مثال سردردی که در اثر استرس ایجاد میشود، ولی هیچ آثار جسمی قابل تشخیصی ندارد.بیماری های روان تنی یا ” سایکوسوماتیک ” بیماری های جسمی هستند که عوامل روانی در شروع و تشدید آنها مؤثرند. منظور این نیست که فقط علل روانی در به وجود آوردن این اختلالات دخالت دارند بلکه عوامل دیگر هم دخالت داشته اما عوامل روانی به صورت عوامل تسریع کننده یا کاتالیزور عمل می کنند و در واقع به مشکلاتی گفته میشود که با نشانههای بیماریهای بدنی شروع میشود و جسم را درگیر میکند اما منشا اصلی آنها مشکلات روانی است. به عبارت دیگر، بیماریهای روانتنی به بیماریهای جسمانیای گفته میشود كه یا منشأ اصلی آنها مشكلات روانی است یا مشكلات روانی باعث تشدید آنها شده است، بیماری که به دليل مشکلات روانی گرفتار بیماریهای جسمی شده باشد، معمولا با تظاهرات جدی بدنی روبرو میشود و وقتی برای بررسی مشکل به دکتر مراجعه میکند، متخصص هیچ مشکل جدی جسمیای را در او نمیتواند تشخیص دهد و درمان جسمی بیماری نمیتواند مشکلات او را برطرف کند. البته در فرهنگ عامه یک برداشت اشتباهی در این خصوص وجود دارد که این واژه برای توصیف افرادی بکار میرود که شکایات طبی دارند اما علت جسمانی خاصی ندارند و همه مسایل در ذهن انهاست به همین دلیل انجمن های روانپزشکی دنیا اقدام به حذف این واژه و ابداع تشخیص عوامل روانشناختی موثر بر بیماری های جسمی کردند اما در کل واژه طب روان تنی به صورت مصطلح در بسیاری از کتابها و مقالات و پژوهش ها باقی ماند. بیماریهای روانتنی در افراد 20 تا 40 سال، بیشترین رواج را دارد. ژنتیک و سابقه خانوادگی میتواند یکی از اصلیترین دلایل ابتلا به این بیماریها باشد.
بعضی از ملاکهای تشخیص آن عبارتند از : الف: وجود یک بیماری طبی عمومی ب: عوامل روانی به یکی از طرق زیر روی بیماری طبی تأثیر نامطلوب میگذارد: ۱- بین عوامل روانشناختی و بیماری طبی رابطه زمانی نزدیکی وجود دارد که بر یکدیگر تأثیر متقابل میگذارند( مثلا بدنبال استرس شغلی یا امتحان فرد دچار علایم درد معده شده است یا زخم معده قبلی بیمار که با دارو کنترل بهینه شده بود دوباره دچار علایم گردیده است). ۲- این عوامل در درمان بیماری طبی تداخل ایجاد میکنند( یعنی باعث نیاز به افزایش مقدار دارو یا تغییر نوع دارو یا تغییر طرح درمانی بیمار میگردند). ۳- این عوامل خطرات بهداشتی اضافهای به فرد تحمیل میکنند( بدنبال مثلا افسردگی، رعایت رژیم غذایی توسط بیمار با بی تفاوتی و بی توجهی دنبال میگردد و فشار خون قبلی بیمار به دلیل مصرف غذاهای پرنمک دچار تشدید میگردد). ۴- این عوامل پاسخهای فیزیولوژیکی وابسته به استرس ایجاد میکنند که موجب تسریع یا تشدید علائم بیماری طبی میگردند( تشدید فشار خون با استرس).
بیماریهای روان تنی در کودکان و بزرگسالان به سه صورت بروزمی کنند:
در نوع اول، هم اختلال روانشناختی وجود دارد و هم مشکل جسمی. این دو مشکل بر هم اثر کرده و باعث تشدید یکدیگرمی شود؛ برای مثال اگزما نوعی بیماری پوستی از این نوع بیماریها هستند. به صورتی که در موقعیتهای مختلف و شرایط روانی مختلف شدت بیماری فرد متفاوت است.
دومین نوع شامل مواردی است که مشکلات روانی نتیجه مستقیم بیماری جسمی و اثرهای درمان آنهاست؛ برای مثال، افسردگی ناشی از ابتلا به سرطان و تغییرات ظاهری ناشی از این نوع است.
سومین نوع بیماریهای روان تنی شامل بیماریهای روانی است که در خلال بیماری جسمی خود را نشانمی دهد. در واقع عوامل روانی باعث ایجاد بیماری جسمیمی شود؛ برای مثال به دنبال بعضی مشکلات روانی فرد کمتر میخوابد و کمتر به سلامتی اش توجهمی کند، به این ترتیب مشکلات جسمانی نیز ظاهرمی شود.
در کلیت ریشه بیماری های روان تنی ، استرس است. استرس حالتی است که باعث آشفتگی کارکردهای روانشناختی یا فیزیولوژیک بهنجار در فرد می شود.در واقع استرس شامل هر چیزی می شود ( اعم از واقعی ، نمادین یا تصوری) که بقای فرد را با خطر و تهدید مواجه می کند. واکنش بدن به استرس شامل به راه انداختن مجموعه ای از پاسخ هاست که تلاش میکند تا اثر عامل استرس زا را کاهش دهد و تعادل بدن را به حالت اولیه برگرداند. استرس باعث تحریک دستگاه عصبی و هورمونی و ایمنی و فیزیکی فرد میشود. استرسها به طور تدریجی روی فرد تأثیر میگذارد و اثر این عوامل روی بدن به صورت اثر تجمعی است و استرس ناشی از هر عامل بر میزان قبلی اضافهشده و استرس فرد را بیشتر میکند مثلا استرس امتحان وقتی با استرس سیگار کشیدن و کم خوابی شب امتحان تجمیع گردد میتواند آثار زیانباری بر عملکرد جسمی و روانی فرد بگذارد. البته استرس ناخوشایند را دیسترس و استرس خوشایند را استرس تعریف میکنند یعنی در واقع واکنش بدن به شرایط لذت بخش ( قبولی در کنکور) و شرایط ناخوشایند( عدم قبولی در کنکور) نیازمند تطابقاتی است به بیان دیگر در مرحله اول بدن با واکنش های مختلف برای تنظیم هیجان و بیوشیمایی بدن وارد عمل میشود اما گاهی دچار فرسودگی شده و تطابق یا مقاومت در برابر استرس از بین میرود و علایم مختلفی بروز میکند. مثلا با افزایش فشار خون و تپش قلب باعث افزایش برون ده قلب در وضعیت سکون فرد میشود( برخلاف ورزش و وضعیت پویا) و منجر به اختلالات قلبی عروقی می گردد. یا وقتی دانش اموزان در دوران امتحانات دچار بیش گزارش علایم سرماخوردگی میشوند یکی از دلایل ان بخاطر نقش استرس در کاهش عملکرد سیستم ایمنی میتواند باشد.
سه نوع استرس در کل وجود دارد : 1- استرس شیمیایی : هوای الوده، اب نامناسب، مصرف سیگار و الکل 2- استرس فیزیکی : آلودگی صوتی، تغییرات فشار جو، ضربه به سر یا بدن، برخورد الکتریسیته به بدن (که منجر به تغییرات شیمایی هم میشود) 3- استرس روان شناختی : هیجانات منفی مانند ترس، اضطراب، خشم، احساس گناه، هیاجانات مثبت مانند احساس شادی
برخی از محققین معتقد هستند علاوه بر استرس های عمومی مانند طلاق و مرگ همسر، برخی شخصیت ها و تعارض های خاص با بیماری های روان تنی خاصی ارتباط دارند. افراد معمولا آستانه تحمل استرس متفاوتی دارند. بعضی افراد شرایط استرسزا را بخوبی مدیریت میکنند درحالیکه دیگران نمیتوانند براحتی با آن کنار بیایند. این موضوع به جنبههای شخصیتی افراد بخصوص نوع نگاه آنها و تفسیرشان از عامل استرس زا و قدرت تاب اوری آنها بستگی دارد. وقتی شرایط به گونهای است که میزان استرس از آستانه تحمل فرد فراتر میرود، بعضی عوارض فیزیولوژی یا روان شناختی یا هر دو اتفاق میافتد. این موضوع به میزان و مدت زمان تحمل استرس نیز بستگی دارد. یک شخصیت خاص یا یک تعارض ناخوداگاه خاص موجب پیدایش اختلال روانتی بخصوصی می گردد بعنوان مثال پیرامون اختلال عروق کرونر قلب و رابطه آن با سبک تیپ شخصیتی A از سال 1959 مایر فریدمن و ری روزنمن دو متخصص و جراح قلب شخصیت های سنخ A ( مثل شخصیت کرونری) و شخصیت سنخ B ( خونسرد، آرام و غیر مستعد به بیماری کرونری) را تعریف کردند و متوجه شدند که افرادی که برای جراحی قلب و برطرف نمودن گرفتگی عروق کرونر قلب به ایشان مراجعه میکنند، دارای صفات شخصیتی مشابهی هستند. این افراد سریع صحبت می کردند، سریع راه میرفتند، تند غذا میخوردند، کم صبر و بلند پرواز بوده و کمالگرایی افراطی داشتند . اینان بیش از حد معمول کار میکردند و در مجموع زندگی پراسترسی را دارا بودند. فریدمن و روزنمن این افراد را افراد دارای تیپ شخصیتی A نامیدند. خصومت،رقابت توام با تلاش و تقلا، تعجیل و فوریت زمانی ،پرخاشگری و عصبانیت، ناشکیبایی از خصایص مهم و شایع در این تیپ شخصیتی است. احساس عدم رضایت از زندگی و اهمیت فوق العاده به کار و سبک زندگی زندگی فدای کار در این افراد دیده میشود. فرصتی برای توجه به چیزهای زیبا را ندارند. اینان به مادیات بیش از مسایل و کیفیت روابط انسانی بها میدهند. در آن واحد به چند کار مشغول هستند. آستانه تحریکپذیری پایینی دارند. برای اینان وقت خیلی مهم است ولی توانایی استفاده از آن را در حد مطلوب به دلیل پایین بودن کیفیت زندگی ندارند. تلاش افراطی برای کسب امتیازات بیشتر دارند. همیشه در پی کسب موفقیتهای بیشتر هستند. از 1959 تاکنون پیرامون این سبک زندگی و اثرات آن تحقیقات فراوانی صورت گرفته است. نتایج تحقیقات پیرامون این سبک زندگی، گویای این واقعیت است که این تیپ شخصیتی اثرات مخرب و ویرانگری بر ساختار و فیزیولوژی بدن ایجاد میکند. به این دلیل که افراد تیپ شخصیتی A بیشتر در حالت برانگیختگی یا حالت سمپاتیک هستند تا حالت پاراسمپاتیک (حالت آرامیدگی)، ترشح هورمونهای تحریکزا مانند آدرنالین،نورادرنالین، دوپامین، تیروکسین و .. در این افراد فراوانتر از افراد دیگر میباشد. وجود طولانی مدت ترشح زیادتر از معمول این هورمونها در این افراد به مرور زمان بر عروق کرونر قلب اثرات سوء داشته و موجب گرفتگی این عروق میشود. افراد نوع A مشکلات تنفسی مانند آسم و سرفههای مکرر و نشانههای بیماریهای دستگاه گوارش مانند زخم، سوء هاضمه و تهوع را به میزان بیشتری گزارش کردهاند. پژوهشهای متعددی به منظور دست یافتن به رابطهای میان رفتار تیپ شخصیتی A و بیماریهای عروق کرونر قلب انجام گرفته و اکثر تحقیقات مؤید چنین رابطهای بوده است. بهطور مثال بوت کیولی و فریدمن، 1987، احتمال ابتلا به بیماریهای عروق کرونر قلب در زنان و مردان نوع A به ویژه در ردههای کارمندی و مدیریتی، بیش از بزرگسالان نوع B است. به نظر میرسد که افرادی با شخصیت تیپ A بیشتر در معرض خطر مرگ ناگهانی قرار دارند . امروزه سبک زندگی تیپ شخصیتی A در کنار عوامل دیگر به خصوص عوامل موثر بر بیماریهای قلبی مثل چاقی، مواد موجود در رژیم غذایی مانند پرنمک و پرچرب، عدم تحرک جسمی، سابقه فشار خون بالا و مواردی از این قبیل، بر از بین رفتن سلامت جسمی روانی موثر قلمداد میشود.
البته بیماری های روان تنی انواع متعدد دارند و شامل اختلالات گوارشی مانند یبوست و سندرم روده تحریک پذیر تا اختلالات قلبی مانند فشار خون و مرگ ناگهانی قلبی و اختلالات تنفسی مانند تنگی نفس یا توقف نفس روان شناختی تا اختلالات پوستی مانند خارش یا کهیر و اختلالات هورمونی مانند دیابت و اختلالات درد مانند سردرد و کمردرد را شامل گردد.
درمان اختلالات روان تنی
نقش عمده روانپزشکان و سایر پزشکانی که با بیماران دچار اختلالات روان تنی کار میکنند ، واداشتن بیمار برای تغییر رفتار به گونه ای است که فرایند بهبودی را تسهیل کند. این تغییر ممکن است مستلزم تغییری در سبک زندگی ( مانند گرفتن مرخصی) یا تغییر رفتار اختصاصی تر ( مانند ترک سیگار) است. هسته اصلی اکثر برنامه های مدیریت استرس را این مهارت ها تشکیل میدهند :
- خودنگری : در این مهارت از فرم یادداشت های روزانه استفاده میشود و از بیمار خواسته میشود پاسخ های خود به حوادث استرس زای روزانه را ثبت کند. یک استرس بخصوص ( مانند جدال با همسر) ممکن است باعث بروز نشانه یا علامت خاصی گردد( سردرد یا گردن درد یا کمردرد یا بدخوابی و…)
- بازسازی شناختی : هدف این روش کمک به بیمار برای آگاه شدن از افکار و باورها و انتظارات غیرانطباقی خود و تغییر آنهاست. به عبارت دیگر دیدن نیمه پر لیوان یا مصداق چشمها را باید شست جور دیگر باید دید است. مثلا در حین جدال با همسر، در همان زمان نقاط مثبت و حمایت او در مسایل مختلف را هم مد نظر بگیریم.
- تمرینات آرام سازی : در واقع با تکنیک های تنفس عمیق و شل کردن عضلات توام با تصورات مثبت عمل می کنیم.
- افزایش مهارت های زندگی مانند مهارت مدیریت زمان یا مهارت تاب آوری یا مهارت حل مساله