نگاه روانشناختی جامعه شناختی به تک فرزندی یا چند فرزندی در جامعه امروزی ایران
تورج شمشیری نظام، روانپزشک،
مساله تعداد فرزند بستگی زیادی به توافق زوجین، برنامه ریزی آنها برای خود و کودک، ویژگی های شخصیتی، توانایی اجتماعی و اقتصادی و شبکه حمایتی خانوادگی آنها دارد و برای خانواده ها نمیتوان نسخه واحدی پیچید. در ضمن زندگی در جامعه روستایی و شهری متفاوت است و همچنین نگرش کلان سیاسی اجتماعی برای افزایش جمعیت بخاطر پیرشدن جمعیت ایران مطرح است که کاملا این نگرانی بجا و درست است بطوریکه طبق گزارشهای بین المللی جمعیت ایران با این نرخ رشد در هشتاد سال اینده به سی میلیون نفر میرسد که بیش از نیمی از انها افراد پیر هستند و خطرات امنیتی و اقتصادی فراوان کشور را تهدید خواهد کرد از طرفی افزایش جمعیت در یک اقتصاد پویا و رشدی و نه صرفا اقتصاد وابسته به نفت معنا دارد تا زمینه برای نیروی کار و مصرف فراهم شود مخصوصا در افراد دارای توانمندی های مالی و هوشی و اجتماعی متوسط به بالا که مهارت های زناشویی و فرزند پروری را هم یادگرفته اند وگرنه افزایش جمعیت به هر قیمت ممکن است با افزایش تقاضا برای کار و مسکن و بهداشت جسم و روان و امنیت، مانند شمشیر دولبه باعث افزایش فقر و بیکاری و تورم و رفتارهای پرخطر گردد و مانع توسعه شود( و البته هدف گذاری نرخ جمعیتی در مناطق مختلف کشور باید با یکدیگر فرق کند و نسخه واحد برای کل کشور داده نشود و برای جمعیتهای شهری و روستایی تعاریف منطبق بر واقعیت ان جمعیت ها صورت گیرد مثلا اگر در جمعیت روستایی حیات خانواده به تعداد فرزندان برای دامپروری و کشاورزی و غیره معطوف باشد فرزند اوری متناسب رشدی خواهد بود به شرطی که در روستاها امکانات کاری و تحصیلی و رفاهی کافی ایجاد شود تا باعث مهاجرت افراد به شهر و تشدید مشکلات شهرنشینی و تورم نشود ) و بنده بدون لحاظ این دو مورد و فقط از لحاظ علمی معایب و محاسن تک فرزندی و کم فرزندی و چند فرزندی را مقایسه خواهم کرد. در ضمن در این خصوص گاها مقالات بسیار ضد و نقیض وجود دارد و نتایج تحقیقات با یکدیگر همخوانی ندارد که نشان دهنده این است که بحث جامعه شناسی در هر جمعیت هم مطرح است. در ضمن اساس کار نوع تربیت والدین است که در صورت الگوهای تربیتی ناصحیح، در روند شکل گیری شخصیت اثرات منفی میگذارد نه تعداد فرزندان. هر چه تعداد فرزندان مخصوصا از 2 فرزند بیشتر گردد به دلیل ناسازگاریهای بین کودکان و احتمال ایجاد رقابت های ناسالم در جلب توجه والدین و تقسیم امکانات مالی و عاطفی و عدم رضایت از این تقسیم و دعواهای زیاد در کودکی ( که باعث میشود احتمالا بزرگسالان بعد ازدواج دچار سردی عاطفی خواهری و برادری شوند) و نیز عدم توانایی والدین در اکثر موارد در برقراری عدالت بین کودکان مخصوصا از دید کودکان و ایجاد حس لجبازی یا کشمش بین والد- کودک مثل واکنش ها شب ادراری و مکیدن انگشت و کتک زدن بچه تازه دنیا آمده یا بی توجهی به آن و غیره و عدم توانایی کودک در مدیریت بهنجار این موارد مخصوصا در کودکان دشوار و نیز فرسودگی بیش از حد والدین در رسیدگی به این خواسته ها و تعارضات و فراموشی حقوق انسانی خود در اکثر مواقع، حس نشاط و رضایت در شبکه خانواده را تقلیل دهد که البته باز به روش تربیت خانواده بستگی دارد و فقط تعداد فرزندان ملاک نیست به عبارت دیگر شکل گیری شخصیت افراد به ژنتیک و تربیت والدین ارتباط مستقیم دارد نه تعداد فرزندان، هرچند تعداد بیشتر از پتانسیلهای واقعی خانواده و والدین، ممکن است مهارتهای والدین را هم تحت تاثیر قرار دهد
محاسن و معایب :
1- توانایی های زبانی: تک فرزندان به دلیل تعامل ارتباطی بیشتر با والدین، دایره لغات وسیع تری نسبت به کودکان دیگر دارند هرچند که در صورت چند فرزندی، کودک بخاطر یادگیری از برادر و خواهر بزرگتر خود میتواند در سنین پایین تری ضمایر و مفاهیم پیچیده را به کار ببرد و نیز از برادر و خواهر خود راحتتر زبان را یاد بگیرد.
2- توانایی های فکری و شناختی از بعد جامعه شناسی : تک فرزندان یا خانواده های کم فرزند، به دلیل ارتباط بیشتر با والدین و بزرگ شدن بین بزرگسالان، به نوعی به بلوغ اجتماعی زودرس می رسند یعنی زودتر از کودکان دیگر رفتار بالغانه و بزرگسالانه از خود نشان می دهند و اکثرا منطق گرا و تحلیل گرا هستند. زندگی اجتماعی موفق تری دارند و اکثرا صاحب شغل های رده بالا هستند و ازدواج های موفق تری دارند. البته بعضی مقالات ذکر میکنند که این استقلال اجتماعی بیشتر ظاهری است و در قبال والدینی شکل گرفته است که در برابر خواسته های آنها معمولا کوتاه آمدند و مراقبت بیش از حد والدین و وابستگی زیاد والد و کودک باعث بخطر انداختن استقلال اجتماعی آنها میشود و چون به نوعی مرکز توجه و محبت بوده اند به محض ورود به اجتماع و عدم دریافت و بازخورد محبت والدین ممکن است دچار سرخوردگی و یاس شوند به عبارتی دیگر از اجتماع هم توقع رفتار حمایتی والد دارند و وقتی این حمایت دیده نمیشود دچار استیصال میشوند.
3- توانایی های فکری و شناختی از بعد روانشناسی : خانواده کم فرزند و فرزندان اول بخصوص تک فرزند، افرادی حمایتگر و تشویق کننده دیگران هستند و در قبال خود و خانواده و دیگران احساس مسوولیت میکنند.به دلیل وابستگی بین فردی کم، وقت کمتری را با دوستان سپری میکنند و دوستی های انها محدود ولی عمیق است.آنها افراد وابسته ای نیستند ولی در روابط محتاطانه عمل میکنند. البته بعضی مقالات بر خلاف این قضیه نشان میدهند که این افراد مهارت های ارتباطی ضعیف در خصوص همسالان خود دارند که البته با افزایش سن برطرف میشود. در ضمن این افراد گرایش به بازی های انفرادی دارند و بیشتر پای تلویزیون و رایانه هستند و گرایش به انزوا و گوشه گیری دارند. همچنین بخاطر وابستگی زیاد به والدین، دچار اضطراب جدایی هستند که مخصوصا در زمان مدرسه و عدم جدایی راحت با والد خود را نشان میدهد. در ضمن به دلیل حس نکردن بازی و رقابت و دعوا با برادر و خواهر های خود و یاد نگرفتن مدیریت این گونه هیجانها، از لحاظ مراتب رشد روانی-اجتماعی و شکل گیری شخصیت ممکن است شخصیت ضعیف و شکننده داشته باشند و نتوانند فشارهای روحی را تحمل کنند و گاها دچار سرخوردگی اجتماعی شوند چون همیشه از والدین حمایت و تایید گرفته اند ولی اجتماع با زبان دیگری با آنها برخورد میکند. همچنین حساسیت بیش از حد والدین به رفتار و گفتار آنها، تک فرزندان را توجه طلب و انحصار طلب بار بیاورد و خانواده را فرزند سالار کند.تك فرزندها احتمالا غالبا نه همه، خودخواه خود محور و سلطه جو و كم طاقتتر و كم تحمل ترهستند، به خاطر رسيدگي بيش از حد والدين، سازش و تعامل و گذشت و همياري و همكاري را ياد نگرفته اند و بُعد انساني و اخلاقي آنها به دلیل ورز نیامدن در یک محیط رقابتی با سایر فرزندان احتمالا رشد نايافته تر است. و ضربه عاطفي و اضطراب آنها به خاطر از دست دادن يكي از والدين و يا هردو خيلي سنگين تر است و آنجاست كه تنهايي و بي پناهي آزارشان مي دهد که البته باز تمام این مصدایق به روش تربیتی خانواده و شخصیت فرد نیز بستگی دارد
4- احساس امنیت و رضایت از زندگی : اثبات شده است که خانواده های کم جمعیت شادتر هستند و با افزایش تعداد فرزندان، شادی کمتر میشود. رضایت و شادی والدین هم بیشتر است. چون تک فرزندان با تمرکز و توجه عاطفی و مادی والدین و عدم تقسیم منابع مالی عاطفی خانواده بین فرزندان، بیشترین خدمات در این خصوص را میگیرند. والدین هم با انرژی کمتر و وقت بیشتر ومتمرکز بر روی کودک، هم در تربیت بچه موفق تر هستند و هم میتواند به تفریحات و خواسته های خود برسند. به دلیل عدم وجود فرزندان دیگر و کاهش تعارضات و ناسازگاریهای موجود بین فرزندان و والدین، آرامش بیشتری بر خانواده های کم جمعیت از این خصوص دیده میشود. در ضمن هزینه های مادی و معنوی کمتر و کنترل راحتتر هم مزید بر علت است.هر چند مقالات دیگری هم نشان داده است که والدین تک فرزند گاها حتی بیشتر از چند فرزند بخاطر حساسیت روی تک کودک خود، انرژی و وقت میگذارند و نگرانی های زیادی برای والدین از جهت تربیتی و رشدی ایجاد میکنند و بخاطر تمرکز همه جانبه والدین بر انها، هم والدین و هم کودک زیر استرس این نوع روش و انتظار نامتعارف از والد خوب بودن و کودک خوب بودن، شادی و ارامش واقعی نخواهند داشت.
5- سلامت روان : خانواده های کم جمعیت ،از لحاظ سلامت روان مشابه چندفرزندان هستند و حتی وضعیت بهتری هم دارند. هر چند که در سلامت روان، عملکرد خانواده و نوع تربیت نقش اساسی دارد نه تعداد فرزندان.البته بخاطر توقع بیش از حد از تک فرزندان، گاها استرس و فشار روانی زیادی را در خصوص نتایج رشدی و تحصیلی و شغلی حس میکنند.
6- بچه دوم و سوم از امتیاز تجربه قبلی والدین در تربیت کودک برخوردار هستند.
7- از بین رفتن نسل فامیلی : بخاطر نبود برادر و خواهر، عملا تا نسل بعد خبری از عمه و عمو و خاله و دایی نخواهد بود و باعث کاهش روابط خانوادگی و شکل گیری شبکه اجتماعی فرد میشود.
8- احتمال آسیب های فراوان روانی و معنوی با بیماری یا مرگ خانواده کم فرزند و بویژه تک فرزند بسیار بیشتر است.
9- در صورت مرگ والدین، اتکا و حمایت اجتماعی خواهر و برادر در تک فرزند وجود ندارد.
10- در خانواده کم جمعیت بخصوص تک فرزندان، اطمینان خاطر کمتری از نظر عاطفی برای حمایت در سالمندی والدین وجود دارد.
11 – تک فرزندی باعث به هم خوردن توازن جمعیتی زن و مرد بخاطر ترجیح یک جنس و احتمال رفتارهای پرخطر مانند سقط های غیرقانونی میگردد.
12- خانواده کم جمعیت بویژه تک فرزندان اکثرا زندگی اجتماعی موفقی دارند ولی اگر بخاطر اتکا به تک فرزندی و دارایی والدین، انگیزه رشد و پیشرفت را از دست بدهند عواقب زیاد اجتماعی و روانشناختی خواهند یافت.
13- تک فرزندی و چندفرزندی ضامن حمایت و پشتیبانی از والدین در سنین کهولت نیست و کاملا بستگی به تیپ شخصیت فرزندان و شبکه اجتماعی حمایتی که با ان ارتباط دارند است.